فاطمه کو تا ببیند

ساخت وبلاگ

فاطمه کو تا ببیند، مرتضی در خون نشسته

فاطمه کو تا ببیند، مرتضی در خون نشسته

تا بیاید بهر یاری، یاور پهلو شکسته

آید آن بانوی غمناک، بیند او افتاده بر خاک

آید و با چادر خود، خون فرقش را کند پاک

... یا عـلـی جان یا عـلـی جان یا عـلـی جان ...

خون دلهائی که خورده، مرتضی از داغ زهرا

ریزد از فرق سر او، روی خاک شهر غمها

کوفه شد همچون مدینه، بی وفا و پُر ز کینه

تازه شد بر آل عترت، ماجرای زخم سینه

... یا عـلـی جان یا عـلـی جان یا عـلـی جان ...

کودکان کوفه دیگر، مهربان بابا ندارند

کیسه ی نان شبانه، نیمه ی شبها ندارند

فرق بابا گشته گلگون، هر یتیمی زار و محزون

میزند بر سینه و سَر، از غم مولای دلخون

... یا عـلـی جان یا عـلـی جان یا عـلـی جان ...


عکست تو قاب چشممه...
ما را در سایت عکست تو قاب چشممه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ajavadieh4 بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 6:58