چو در دل دارم

چو در دل دارم تمنای کربلای حسین

چو در دل دارم تمنای کربلای حسین

ای خـدای مـن

نصیبم کن بوسه بر حرم باصفای حسین

ای خـدای مـن

سرشتی چون مِهر او در دل

به دیدارش دل بُوَد مایل

بهشتـت باشد جهنم من بی لقای حسین

ای خـدای مـن

... حـسـیـن جـانـم ای حـسـیـن جـانـم ...

خوش آن روزی کین قفس شکند

استخوان تن پُرهوس شکند

به پرواز آید کبوتر دل در هوای حسین

ای خـدای مـن

به جان داغی زان گلو دارم

به دل عمری آرزو دارم

ببُرد نای مرا دشمن هم چو نای حسین

ای خـدای مـن

... حـسـیـن جـانـم ای حـسـیـن جـانـم ...

دل و جان را خانه ی غم کن

وجودم را غرق ماتم کن

چنان مستم کن که جان بدهم در عزای حسین

ای خـدای مـن

سَر و تن باشد فدای حسین

دل و جان مست وِلای حسین

رَوَم در نار بلای حسین از برای حسین

ای خـدای مـن

... حـسـیـن جـانـم ای حـسـیـن جـانـم ...

تو و جنت، ما و کوی حسین

دل ما و گفتگوی حـسـیـن

چه خوش باشد روبروی حسین در سرای حسین

ای خـدای مـن

گذشت از هستی برای او

خـدا نازَد بر وفـای او

خجل میگردد حدیث وفا، از وفای حسین

ای خـدای مـن

... حـسـیـن جـانـم ای حـسـیـن جـانـم ...